در را به روی ناشناخته ها باز بگذارید، از آنجا که خودت آمده ای و مقصد تو هم همانجاست.گم کردن خود یعنی تسلیمی لذت بخش، گم شدن در آغوش خود، بی اعتنا به جهان، یکسره ذوق در آنچه حاضر است، طوری که همه چیز اطراف محو شود، گم بودن یعنی حضور تمام و کمال و حضور تمام و کمال یعنی داشتن ظرفیت ماندن در تردید و رازآلودگی.واژه lost از واژه lose آمده،در زمان های قدیم زمانی بود که سربازان در جنگ از آرایش نظامی خارج می شدندتا به سرزمین خودشان برگردندیک آتش بس موقت با جهان پهناور...نگران بسیاری از آدمهایی هستم که هرگز سپرشان را نمی اندازند.و هیچوقت رها نمی کنند.این lose یعنی گم شدن و رها کردن...وظیفه ما حفظ تعادل میان امور مترقبه و عدم قطعیت است.خصلت یک انسان کامیاب ظرفیت تحمل عدم قطعیت است، بدین معنا که انسان بتواند در شبهه و راز آلودگی و شک و تردید بماند بدون آنکه بخواهد بی مهابا در پی حقیقت و عقلانیت باشد.ما همیشه میل به گم شدن داریم.میل به ناشناخته بودن.این تمایل به ناشناخته میل یک شهود مهم است.بعضی چیزها را تا زمانی داریم که گم بمانند.و بعضی چیزها تا زمانی که دورند گم نمی شوند.گم شدن ذات چیزهاست نه پیدا شدن.ما ار استثنا قاعده ساختیم، انگار در کنار این همه گم شدن فکر کردیم پیدا کردن قاعده است !ابخش هایی از کتاب "نقشه هایی برای گم شدن"ما بعد از ورود به دنیا همه چیز را فراموش میکنیم، آینکه چقدر آگاهی داشتیم و اینکه چرا اومدیم و اینجا دنبال چه آگاهی می کردیم.یعنی به محض ورود گم میشیم.و این گم شدن بی دلیل نیست.بعد شروع میکنیم با هر چیزی هویت میگیریم که خودمون را پیدا کنیم.حال آنکه همین گم بودن منشا آگاه شدنه نه پیدا شدن.میچسبیم به جایگاه، به پول، خانواده و فکر میکنیم اگه اینها نباشند ما نیستیم چو هیچی...
ادامه مطلبما را در سایت هیچی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : salise بازدید : 68 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 18:12